طبق معمول به وبلاگ خودتان خوش آمدید.
قصددارم مطالبی را درموردتاریخ بلوچ ها و مهمترین افرادبلوچ وطوایف مختلف بلوچ و...گردآوری کنم.
شمادوستان عزیز بادادن نظر درموردوبلاگتان مرادر کامل کردن اطلاعات کمک کنید.
(باتشکرفراوان:سلمان رسولی)
در سال 875 هجری قمری برابر با1453 میلادی وقتی که سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی، امپراتوری روم شرقی را برانداخت و بندر قسطنطنیه را به تصرف خود در آورد، به سبب نفوذ و تسلط ترکان بر قسمت شرقی دریای مدیترانه، آسیای صغیر و شام راه تجارت بین اروپا و آسیا بسته شد و بازرگانان ونیزی و پرتغالی که با کالاهای کشورهای آسیایی به ویژه هندوستان علاقه داشتند، ناچار به فکر افتادند که راه دیگری برای رسیدن به هندوستان پیدا کنند.
تاجران ونیزی متوجه ی راه دریایی اسکندریه و دریای احمر شدند، ولی در این راه بدفرتاری حاکمان مصر و مشکلات دیگر مانع کار آنان شد. در همین ایام چند تن از دریانوردان پرتغالی نیز هب قصد کشف راه هندوستان، از جن ea8 وب آفریقا حرکت کردند. در سال 896 هـ.ق برابربا 1487 میلادی یکی از آنان به نام بارتلمی دیاز از دماغه ی امیدنیک گذشت و وارد اقیانوس هند شد. ولی نتوانست خود را به هندوستان برساند و به پرتغال بازگشت.
بلوچها تا قبل از سال1940م. ادبیات مکتوب منسجمی نداشتند ؛ خوشبختانه در دهه چهل میلادی ، بعضی از تحصیلکردگان بلوچ، زبان و ادبیات سرزمین نیاکانشان را مورد توجه قرار داده، به جمع آوری و تدوین اشعار و داستانهایی که سینه به سینه نقل شده بود؛ پرداختند. درست در سال 1951 م بود که مولانا خیر محمد ندوی (رحمه الله) ، با پیگیری و تلاش مستمر، برای اولین بار مجله ای به نام «اومان» به زبان بلوچی انتشار داد.این ماهنامه وزین در محافل علمی وادبی آن روز، به گرمی استقبال و باعث تشویق آن دسته از اندیشمندان و جوانان تحصیلکرده بلوچ شد که به زبانهای اردو وانگلیسی می نوشتند؛ اما در کنار آنها فراموش کرده بودند؛ که نهال زبان مادریشان بیش از پیش به آبیاری نیاز دارد. بعد از اینکه این دسته از جوانان بلوچ ، نگاه خود را به این سو دوختند ؛ بلا فاصله آستین همت بالا زده، با پشتکار و تلاش خستگی ناپذیرشان ، در عرصه زبان و ادب بلوچی، در ظرف کمترین مدت توانستند از خود خلاقیت نشان داده و آثاری خلق کنند؛ و انرژی علمی خود را در راستای احیا اعتلا و پویایی زبان و ادبیات بلوچی، صرف نمایند.(روان شان شاد و سعی شان مشکور باد).
نگاھى دیگر به داستان ھانى شى مرود(مرید)، چاکر و ملت بلوچ! بخش دوم; کوھگنجى
قرن پانزده میلادى آغاز شدیدترین جنگ داخلى بین دو غول قدرت و رقیب قبیله اى رند و لاشارى در جامعه بلوچ است که به ضعف عمومى ملت بلوچ دامن زده است و آینه تمام نمایى از وضیعت داخلى جامعه بلوچ بتصویر مى کشد. دو قدرتى قبیله اى که کشمیر، پنجاب، سند و بلوچستان را به زیر سیطره خود در آورده بودند. ھانى در وا پسین غروبھا و به تنھایى ھمراه آب و باد شمال شد تا به ھنگام طلوع آفتاب سراغ شیه از آن گیرد. امید و انتظار، خون تازه اى در رگھایش جارى کرده تا از چنگال درد و اندوه آزاد شود و به عشق جاودانه و آزاد و وصال یاررسد و مى رود تا قبل از غروب آفتاب کوه ھاى چلتن، دره بولان و کوھاى سلیمان در نوردد و به دریاى نیلگون مکران پیوندد و حیات را روح بخشد....
تا پیش از تسلط حکومت مرکزی (رژیم پهلوی) در بلوچستان قانونمندی خون بست مجری بود حکام محلی هم آنرا به رسمیت میشناختند و فقط در مواردی دخالت میکردند که کار به خونریزی و انتقام جوییهای مستمر میکشید. برقعی می نویسد: « در قتلها دخالت حکومت همیشگی نبود، بدین ترتیب که اگر خانواده مقتول قادر به قصاص نبود و به حاکم مراجعه میکرد، او بر طبق سنن عمل مینمود، ولی اگر بستگان مقتول خود به خونخواهی بر میخاستند، تا زمانی که دامنهی کشت و کشتار بالا نگرفته و به نزاعی طویل المدت یا وسیع میان دو گروه نمیانجامید حکومت کاری نداشت و چون چنین می شد، او یا نماینده اش پادرمیانی کرده و.....................
ازدواج در نزد مردم بلوچ، یکی از شرایط بلوغ اجتماعی مردان است. جوان بلوچ با قبول همسر، اولین قدم را جهت ورود به اجتماع برمی دارد و پس از ازدواج است که خود را فردی اجتماعی می شمارد. از نظر مذهبی نیز ازدواج در نزد مردم بلوچ امری مقدس و محترم است.
برای مطالعه ی بیشترجزئیات به ادامه ی مطلب بروید..........
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بلوچ قومی وفادارپه وتی خاک ووطنا و آدرس balooch۹۰.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.